فرنام مرادی نژاد؛ مرضیه پیراوی ونک؛ احمد الستی
چکیده
این پژوهش به مسئله «شناخت دقیقتر رفتارها و ویژگیهای هویتی» جامعه آماری سطح الف (54 نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهار سال از طریق شبکههای اجتماعی شناساییشده و با توجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شدهاند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی- پیمایشی با ابزار ...
بیشتر
این پژوهش به مسئله «شناخت دقیقتر رفتارها و ویژگیهای هویتی» جامعه آماری سطح الف (54 نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهار سال از طریق شبکههای اجتماعی شناساییشده و با توجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شدهاند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی- پیمایشی با ابزار پرسشنامه بهعنوان مرحله اول شناسایی اساساً ضریب نفوذ دو اصطلاح «کالت» و «بلاک باستر /گیشهای» در دو جامعه آماری توده مردم دو کلانشهر اصفهان و تهران؛ یعنی سطح ج (203 نفر) و دانشجویان سینما و رشتههای هنری؛ یعنی سطح ب (115 نفر) انجام شد، تا مشخص گردد که برای یافتن هواداران فیلمهای کالت منتخب پژوهش نمیتوان خیلی تصادفی عمل کرد. با طرح پرسشهایی درباره مشخصات هویتی/فردی/بوم شناسانه/رفتارشناسانه این جامعه آماری، پژوهش به یافتههایی دست پیدا کرد که میتوان آنها را چنین خلاصه کرد: خوشه غالب کالتیستها یا هواداران این پنج فیلم منتخب را مردانی در بازه سنی سی سالگی تا پنجاه سالگی، با سطحِ تحصیلات کارشناسی به بالا و خلوتگزین تشکیل میدهند که اکثراً با واژه آشنایی داشته و بیشتر بر مبنای داوریشان درباره کارگردانی/ وجوه شکلی و سبکی / و بهویژه فیلمنامه و روایت و زیرمتن و دیالوگها و در درجه بعد هم ذات پنداری با شخصیت اصلی به هواداریشان استمرار بخشیدهاند.
سیدعماد حسینی؛ شهاب اسفندیاری؛ مرضیه پیراوی ونک؛ سناء شایان
چکیده
در دهۀ پنجاه میلادی، فیلمهای متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآنپس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلمها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله میتوان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریۀ امپریالیسم رسانهای»[4] ...
بیشتر
در دهۀ پنجاه میلادی، فیلمهای متمایز غیرغربی، توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرد. ازآنپس، رویکردهای مطالعاتی متفاوتی برای شناخت و تحلیل این فیلمها و نیز مقاومت در برابر سینمای غرب به وجود آمد، ازجمله میتوان به «سینمای سوم»[1]، «سینمای دیاسپوریک»[2]، «سینمای پسااستعماری»[3]، «نظریۀ امپریالیسم رسانهای»[4] و... اشاره کرد. نگارندگان معتقدند این رهیافتها در طی زمان، با توجه به تغییرات سیاسی، اقتصادی، ارتباطی بهخصوص بالا رفتن سواد رسانهای[5]، ایجاد و گسترش شبکههای توزیع رسانهای و... دیگر آن کارآمدی سابق را ندارند. در این مقاله کوشش شده با مرور و کنکاش در این رویکردها، آنها را نقد، و با بررسی وضع موجود در جریانهای مختلف مطالعات سینمایی، لزوم بازاندیشی در این رویکردها را تبیین کنیم. در این پژوهش نظری، که با روش مونتاژ و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته، در پی آنیم که لزوم عبور از دوقطبی رایج غرب/دیگری[6] را که مبنای نظری جریانهای پیشین مقاومت در برابر غرب در طول تاریخ سینما است، یادآوری کنیم و نشان دهیم غربیزدایی مطالعات فیلم[7] بهعنوان روشی نوخاسته برای مقاومت در برابر سینمای غرب چگونه هدف خود را مرکززدایی[8] از غرب قرار داده است نه طرد غرب یا جابهجایی مرکزها. با غربیزدایی مطالعات فیلم درمییابیم سینمای غرب نیز سینمایی است در کنار سینماهای دیگر که هویت و ارزش دارد و در دنیای چندکانونی و چندفرهنگی حاضر میتواند حضوری زایا، پویا و عادلانه داشته باشد. نظریهپردازان معاصر فیلم قبل از نقد و تحلیل هر فیلم لازم است زمینۀ فرهنگی آن را بشناسند تا بتوانند به درک نزدیکی از هویت خاص آن نائل آیند. در این پژوهش سینمای عباس کیارستمی از منظر غربیزدایی بررسی شده است. کیارستمی با تکنیکهایی همچون کندی ریتم، نماهای طولانی، استفادۀ حداقلی از موسیقی و دیگر تکنیکها، توانسته است تفاوت فیلمهای خود را با فیلمهای غربی به رخ بکشد؛ همچنین با الهام شعر ایرانی (کهن و معاصر)، نمایشهای آیینی (همچون تعزیه)، و دیگر آثار فرهنگی ایرانی اسلامی، توانسته است به سینمایی دست یابد که هدفش، برخلاف سینمای رایج که سرگرمی است، وادار کردن مخاطب به اندیشیدن است. * این مقاله مستخرج از پایاننامه دکتری سید عماد حسینی با عنوان «رهیافت غیرغربی به مطالعات فیلم» در دانشگاه هنر اصفهان است. [1] Third Cinema [2] Diasporia cinema [3] Post colonialism cinema [4] Media imperialism theory [5] Media literacy [6] West/Other [7] De-Westernizing Film Studies [8] Decentralization